استفاده از اصطلاحات BPM و BPMS به جای یکدیگر باعث ایجاد سردرگمی در بازار فروش برای مشتریان و سوءتفاهم و درگیری میان گروههای فرایندی داخل و خارج از سازمانها شده است. به سادگی میتوان گفت BPM یا Business Process Management یک نظام مدیریتی است و تکنولوژی مرتبط با آن BPMS یا Business Process Management Systems (سیستم مدیریت فرایند کسب و کار ) است. بعضی فرایند را یک موضوع تکنولوژیک میبینند که وابسته به اتوماسیون یا دیگر پیادهسازیهای سیستمی است و برخی دیگر در حوزهی کیفیت یا Lean/six sigma معتقدند که به تکنولوژی نیازی نیست.
میتوان گفت: هر دو گروه حق دارند!
بسیاری از پیشرفتهایی که کسب و کارها (شرکتها) مختلف در راستای بهینهسازی به دنبال آنها هستند، نیازی به راهکار اتوماسیونی ندارد و دستیابی به این هدف را میتوان با ایجاد تغییراتی در نحوه عملکرد افراد، محقق ساخت. با این حال از دیدگاه تحلیل و طراحی، استفاده هوشمندانه از تکنولوژی، از فواید و مزایای بیشتری نسبت به روش کاغذ و قلم برخوردار است.
این مقاله به خواننده مدلی ترکیبی از رویکردهای بدون فناوری و رویکردهای تکنولوژیک، ارائه میدهد که سازمانها را به حداکثر بازده در کسب و کارشان میرساند؛ همچنین به خواننده کمک میکند تا به چگونگی هماهنگی ابزارها و تکنولوژیها با یکدیگر، بهمنظور ارائه چشماندازی کامل بیاندیشد؛ برای نمونه، چنانچه فردی قصد مکانیزه نمودن یک فرایند را نداشته باشد، استفاده از فناوری مناسب برای ارزیابی پیچیدگیها و تاثیرات و تبادل مؤثر اطلاعات، همچنان حائز اهمیت میباشد.
برای سهولت در درک مطلب، از نمودارهای محصولات Casewise استفاده شده است، اگرچه احتمالاً سایر محصولات هم نتایج مشابهی را ارائه می دهند.
معرفی هفت گام:
باید از ابتدا تصریح کرد: مدل 7 گام ابدا به معنی قطعیت یا تجویز نیست، بلکه میتواند بعنوان یک روش پیشنهادی برای استفاده از قابلیتهای تکنولوژیهای موجود در حوزه مدیریت فرآیند کسب و کار باشد.
تاکید میشود که در ابتدای کار، تکنولوژی را کنار گذاشته و در عوض هرچه بیشتر افراد را درگیر فرایند سازیم؛ در واقع شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد استفاده از تکنولوژی و دخالت ندادن افراد در مراحل آغازین سبب میشود که کاربران، به عمد خودشان را با فرایند آماده شده درگیر نکنند و یا به راهکار ارائه شده، نقدهای زیادی وارد نمایند.
همانند تمام پروژههای موفق، درک و شناسایی خروجی مطلوب را باید بعنوان نقطه شروع در نظر گرفت. بدین ترتیب شما میتوانید مراحل رسیدن به نتیجه مطلوب را شناسایی کرده و پیشنیازهای لازم برای دستیابی به اهداف را ارزیابی کنید.
این گامها مسیر پیشرفت منطقی جهت دستیابی به اهداف عالی BPM را ارائه میکنند که بسیاری از سازمانها در جستجوی آن هستند. همچنین با مشاهده گامها، دلایل شکست برخی از پروژههای سنتی مدیریت فرآیندها (bpm) و عدم دستیابی به اهدافشان روشن میشود. با آغاز گام 6، ما بالقوه سیستمها را پرورش داده و آنها را به برخی افرادی که تحت تاثیر آن هستند، انتقال دادهایم. شما با آغاز از گام 1، میتوانید مطمئن باشید که اولین قدم از یک کار بزرگ را آغاز کردهاید و با تکیه بر اصول قانونمند به منافع کسب و کار دست خواهید یافت.
گام 1: تشخیص فرایند و سادهسازی
گام اول به شما این فرصت را میدهد تا افراد را مشارکت دهید. هرچه بیشتر افراد را با فرایند درگیر کنید، پیادهسازی تغییرات احتمالی آسانتر خواهد بود. استفاده از کارگاهها و جلسات برای مشارکت بیشتر افراد اکیدا توصیه میشود. این گام علاوه بر “سادهسازی فرایند”، از لحاظ روانی نیز مزایایی را برای پروژه به همراه خواهد داشت که گاه نادیده گرفته میشود.
در جلسات و کارگاهها این نکته را در نظر داشته باشید که نقشه نهایی، با استفاده از ایدههای تمامی افراد تهیه شود و طرح نهایی نیز متعلق به همه باشد. اغلب افراد در برابر فردی که وظیفه نویسندگی طرح را بر عهده دارد، با بهانهی ساده “منظور من این نبود!”، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و نویسنده طرح را صاحب آن میدانند.
گروهی که با آن کار میکنید را تا حد ممکن از گروهها و آراء مختلف و همچنین مهارتهای مکمل انتخاب کنید و مطمئن شوید از گستردهترین طیف دیدگاههای ممکن استفاده کردهاید. بدین ترتیب افراد طرح نهایی را مربوط به خود میدانند نه شما یا گروه دیگری در سازمان، و هنگام پیادهسازی در برابر آن کمتر مقاومت میکنند. معمولا شرکتکنندگان در این مرحله اذعان میکنند که اولین بار است، وظایفی که سایر افراد دقیقا در سازمان انجام میدهند را درک میکنند. در این گام مهم اینست که در کمترین زمان فعالیتهای تکراری و غیرضروری را شناسایی کنید.
هدف این مرحله ابتدا، شناسایی سریع و موثر فرایندیست که در حال حاضر در جریان است و سپس شناسایی راههای سریع و آسانتر برای سادهسازی فرایند. اگر این مرحله به خوبی انجام شود، میتوان قوانین، نقاط شکست فرایند و تعاملات مشتری با فرایند را شناسایی کرد.
برای بهترین استفاده از این گام، فرایندهای خود را با “مشتری” شروع و با “مشتری” خاتمه دهید. برای مثال: از سفارش تا تحویل یا از سفارش تا پرداخت.
بخش سادهسازی این گام معمولا زمانیست که افراد میپرسند: “اصولا چرا بعضی از فرایندها اتفاق میافتند؟” و بدین ترتیب، موارد و اجزای زاید مربوط به فرایند که نیاز به سادهسازی دارند، براحتی مشخص میشوند؛ اگرچه این میتواند همان تفکر Lean باشد ولی اجباری به پیروی از جزییات Lean نیز وجود ندارد. هرچند برحسب شرایط، شاید مواردی باشد که استفاده از آن روش نیز برای شما مفید باشد.
در پایان اینکه هر کس میتواند کارگاهها را به شیوه خودش برگزار کند و مادامی که این گام بدون وارد کردن فناوری انجام شود، سودمند و قابل قبول است. به خاطر داشته باشید که این گام فقط مرحله شناخت و سادهسازی فرایند است و وارد کردن تکنولوژی نرمافزار مدیریت فرآیندهای کسب و کار (BPMS) در این گام، روند پیشرفت امور را کند میکند.
گام 2: ضبط و مستندسازی فرایند
بعضی از افراد، ضبط و مستندسازی فرایندها را پایان کار تلقی میکنند، در دنیای کیفیت مواردی از این دست بسیار دیده میشود که پروژه توسط ضوابط به جایی سوق داده میشود که پروژهای مثل Sarbanes Oxley تا مدتهای طولانی، ناتمام میماند.
بسیاری اوقات متخصصان فرایند یا فروشندگان فناوری از این نکته غفلت میکنند که هنوز بسیاری از سازمانها فرایندها و روالهای خود را به شکلی هدفمند ضبط و مستندسازی نکردهاند.
البته طراحی و ساخت یک Business Case نیز برای کسانی که تا به حال این کار را انجام ندادهاند، بسیار چالشبرانگیز است. بسیاری از عملیات ضبط فرایندها ممکن است توسط ابزارهای نمودار ساز سادهای چون Visio یا حتی جمعآوری اطلاعات با ابزاری مثل Excel انجام شده باشد. خردهگیری و تمرکز بر مشکلات این ابزارها ساده است، اما دارایی پیش روی ما فعلا همین است و لازم است ما نیز با این واقعیت کنار بیاییم.
بهترین راه برای اهرم قرار دادن دانش فعلی، اینست که کلیه موارد مثل نقشهها و نمودارهای ضبط شده در انواع مراکز ذخیره سازی یا انبارها را در یک محل، جمع آوری کنید.
بسته به موقعیت، گاهی تنها خروجی گرفتن از گام 1 و تبدیل آنها به دیاگرامهای Visio کفایت میکند. نکته کلیدی در این گام، ضبط، مستندسازی و جمعآوری کلیه اطلاعات فرایندی در یک جای متمرکز، بوسیله ابزاری است که شما با آن آشنایی دارید.
در این گام، هدف نهایی شما، ضبط و مستندسازی فرایند است، نگرانی درباره استانداردها و نمادها و قالبها شما را از رسیدن به هدفتان دور میکند.
در بسیاری موارد زمان صرف شده برای انجام این فاز، مدیران کسب و کار را نگران میکند و البته اثبات ارزش (ضبط و مستندسازی فرایند) بسیار دشوار است، بنابراین انجام سریع و موثر این گام ایده بسیار مقبولی است. به عنوان تحلیلگر، شایسته است، این گام را مثل گام 1، هدایت و تسهیل کنیم و بدانیم انجام درست آن مشارکت کاربر را افزایش میدهد.
گام 3: انتشار فرایند و متحرک سازی
شیوهی ارائه اطلاعات یکی از دلایل عدم پذیرش مدلهای فرایندی، توسط کاربران بوده است. در بعضی ابزارها همچنان این مشکل کم و بیش پابرجاست و اگرچه بخش انتشار فرایندها در مجموع پیشرفت داشته است، این زمینه هنوز هم جای کار دارد. نکته کلیدی این گام اینست که: به خاطر داشته باشید دادهها و فرایندها متعلق به کاربر است و شغل ما ارائه این (اطلاعات) به شیوه گویا و مناسب برای آنها است. قالب Word یا مستندات دیگر از پیشتر مرسوم بوده است، امروزه، خصوصا در محیطهایی که شرکتها مدلهای فرایندی واقعی خود را، به عنوان راهنماهای کاری برای کارکنان مورد استفاده قرار میدهند، بیشتر از اینترانت، پرتال و دستگاههای تلفن همراه استفاده میشود. بعضی از فروشندگان محصولات جدیدتر با تکیه بر توانایی خود، فضایی را در بازار ایجاد کردهاند تا از این طریق براحتی بتوان به انتشار و اشتراکگذاری اطلاعات فرایندی پرداخت. ارتباطات در کانون تمرکز این مرحله میباشد.
زمان و هزینهای که برای انتشار و ارتباط صحیح مدلها صرف میشود در آینده موجب سودآوری میگردد .بعضی سازمانهای بزرگ دهها هزار دلار صرف مستندسازی معتبر و اصولی میکنند تا از رضایتمندی کاربران اطمینان حاصل کنند. این نشان میدهد که هرچه کاربری آسانتر باشد، مدت زمان بیشتری مورد استفاده قرار خواهد گرفت و هرچه بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد، احتمال اینکه افراد بخواهند آنرا به روزرسانی کنند بیشتر، خواهد بود. اگر این چرخه ایجاد شود میتوانید اطمینان داشته باشید که همه افراد سازمان در مستندسازی فعال خواهند بود و مشکلات را منعکس خواهند کرد.
یقینا زمان صرف شده برای این سه گام، بسیاری از سازمانها را راضی و نیازها را برآورده خواهد ساخت. در پایان گام سوم، شما در حال پیشبرد کارتان هستید و دستورالعمل موثری نیز برای ادامه آن دارید.
گام 4: طراحی فرایند و بهینهسازی
در بعضی موارد، گام چهارم باید پیش از گام سوم انجام شود، همانگونه که ذکر شد، این امر کاملا به هدف کلی شما بستگی دارد.
هرچه سریعتر اطلاعات را استخراج کنید، به اشتراک گذاشتن و استفاده از آن مفیدتر خواهدبود. انجام کامل این فاز میتواند بسیار زمانبر باشد، خصوصا اگر فرایندی که مشغول به کار روی آن هستید با فرایندهای دیگر مرتبط بوده و نیاز به اتصال با آنها داشته باشد.
برای پشتیبانی یا تغییر فرایند، احتمالا لازم است مدلهای داده و سازمانی را بررسی کنید. بنابراین استفاده از یک ابزار حرفهای مدلسازی در این زمینه، بسیار مفید خواهد بود. اگرچه بازار ابزارهای مدلسازی از جهت تعدد در انتخاب ظرف سالهای اخیر، به حد انفجار رسیده است، با اینحال اغلب آنان بر تک فرایند بودن متمرکزند و به زیربنای مخزنمحور (Repository Based) تمایلی ندارند. همانگونه که اشاره شد، داشتن ذخیرهسازی مرکزی یا انبارداده در صنعت مدیریت (مدیریت محصولات)، امری حیاتی است.
نکته کلیدی در این مورد، داشتن توانایی انتخاب است که با در نظر گرفتن شرایط، بتوانید تصمیم بگیرید که برای بعضی از کاربران یک مدلسازی سبک مبتنی بر وب را انتخاب کنید یا برای بعضی که بیشتر کسب و کار محورند (Business centered) همچنان از Visio استفاده کنید. البته برای تحلیلگران حرفهای نیاز خواهید داشت که ابزار حرفهای کاملی را در اختیار آنها بگذارید، چرا که کاری که شما در نهایت از آنها انتظار دارید امکان انجام شدن در محیطهای سادهتر و سبکتر (محیطهای طراحی مدل) را ندارند.
نکته کلیدی این مرحله موثر بودن فرایند است و برای موثر بودن باید بتوانیم استراتژی و اهداف را به هم پیوند دهیم، فرایندهای متعدد را مشاهده کرده و ارتباط آنها را با دادهها، برنامههای کاربردی و معماری شبکه، مورد بررسی قرار داده و از متناسب بودن تمام بخشها اطمینان حاصل کرد. .بنابراین از بسیاری از جهات، این مرحله میتواند تشریح کننده دقیق معماری کسب و کار باشد. امروزه، بسیاری پروژههای BPM با تمرکز روی یک عنصر و بیتوجهی به باقی موارد، در واقع همان مسیر زبانهای برنامهنویسی نسل چهارم را دنبال کرده و تنزل یافتهاند. همچنین ممکن است لازم باشد در این گام، ضبط و مدلسازی قوانین کسب و کار را انجام دهیم. زمانیکه احساس کردیم پاسخ های مورد نظر را دریافتهایم، میتوانیم این مرحله را پشت سر بگذاریم.
گام 5: شبیهسازی و بهینهسازی
در جامعه BPM بسیاری بر مفهوم شبیهسازی انتقاد دارند، در حالیکه این موضوع میتواند نقش موثری در بسیاری از پروژهها ایفا کند. شاید علت بدبینی به این موضوع، عدم درک صحیح در مورد زمان و چگونگی استفاده صحیح از آن باشد، در بسیاری از موارد، شاهد تبلیغات پروژههای عظیمی بودیم که اگر خروجی ابتدا شبیهسازی میشد، میتوانست از وقوع بسیاری از شکستها و مشکلات جلوگیری نماید. همچنین این گفته نیز صحیح است که در مورد بعضی پروژههای کوچکتر، هزینه گردآوری داده میتواند بیش از سود پروژه باشد.
بههرحال شبیهسازی میتواند ما را به بهینهسازی دقیقتر منابع، درک و ارزیابی اثر تغییرات، تخمین نقاط بحرانی و گلوگاههای فرایند قادر سازد. اگرچه این روش در بعضی موارد کارآمدست، در مواردی هم میتواند ریسکهای زیادی داشته باشد.
چالش دیگر هنگام استفاده از فناوری، میتواند سطح درک کاربرانی باشد که قصد استفاده از ابزار را دارند. البته این مورد لزوما مسئلهی مهمی نیست و بیشتر این اطلاعات را میتوان با طراحی پایه ای مبتنی بر سناریو بدست آورد.
یک بار دیگر، این نکته کلیدی باید تذکر داده شود: حتما آنچه که قرار است به دست آورید (هدف) را بصورت شفاف مشخص کنید. در جامعه صنعتی Six Sigma، تحلیلهای آماری به عنوان ابزاری کلیدی برای درک علل ریشهای و شناسایی و کشف مشکلاتی که در تحلیلهای فرایندی ساده دیده نشدهاند استفاده میشود. این تحلیلها که در سرویسهای مالی، امکان ارزیابی و تخمین منابع مورد نیاز را دارند، بسیار کاربردی خواهند بود.
در اینجا هدف، تشریح و نمایش صحیح موقعیت شبیهسازی متناسب با خط مشی کلی (استراتژی) شما و البته، شناخت کافی مدلها برای به کارگیری نوع مناسب آن در این استراتژی است که سبب تسهیل آزمایش و بهینهسازی پیش از پیادهسازی و همچنین ارزیابی مجدد اثر تغییرات، در یک بخش از فرایند یا سیستم، نسبت به سایر بخشها است.
این گام یک الزام نیست، اما میتوانید این قابلیت و دانش را در جای مناسب، هوشیارانه به کار گیرید.
گام 6: تولید فرایند و اجرا
امروزه این گام نقطه راهاندازی بسیاری از پروژههای BPM میباشد، همانطور که دیدیم اگر میخواهید به حداکثر بهرهوری دست یابید، لازمست مقدمات بسیاری قبل از این گام انجام شده باشد. تولید گردش کارها از مدلهای فرایند، یکی از مزایای اصلی ابزارهای حرفهای مدلسازی در برابر گردش کارهای نسبتا سادهی همراه نرمافزار BPMS است که طراحان از آن استفاده میکنند.
بخشی از چالش پیشروی کسانی که گامهای پیش را نادیده گرفتهاند و یک باره از این گام بعنوان نقطه شروع استفاده میکنند -چگونگی مرتبط ساختن فرایندهای مختلف به یکدیگر یا تحلیل نقطه اتصال فرایندها هنگام تغییر جریانهای کاری- است.
شیوههای مختلفی برای بیان جریان فرایند وجود دارد از قبیل جریان، نقشه، مدل، نمودار، هر کدام میتوانند هدف سادهسازی یا ارتباط را برآورده سازند، اما اگر شما بخواهید یک سیستم را تولید و اجرا کنید، تشریح گردش کار باید بسیار دقیق انجام شود. از نقطه نظر دیگر، مدل گردش کار چیزی بیشتر از نمایش تصویری یک برنامه کامپیوتری نیست و همه ما این موضوع را میدانیم که اگر بخواهید یک برنامه بنویسید باید بسیار جزئینگر باشید. این چالش دقت در برابر کلی نگری، علت بسیاری از مناقشات جامعه فرایندی امروزست.
ایدهآل اینست که شما بر محیط اشراف داشته باشید، تا بتوانید به راحتی مدلهای گردش کار دقیق را به مدلهای کلی فرایند پیوند دهید. موتور اجرای BPMS امکان تولید جریان کارها و اجرای آنها را فراهم میکند. توانایی دنبال کردن(trace) گام به گام انواع عناصر (مدل فرایند، مدل گردش کار، عنصر کاربردی) کار را برای شما بسیار آسانتر خواهد ساخت.
گام7: مدیریت و نظارت بر فرایند
با فرض آنکه هدف نهایی شما مدیریت رو به پیشرفت کسب و کارتان است، داشتن یک داشبورد کامل ضروریست. همانطور که در گام 3 گفته شد، شیوه اشتراکگذاری دادهها بسیار مهم است و به احتمال زیاد امروزه مدیران خواهان دسترسی به اینگونه اطلاعات از طریق دستگاههای تلفن همراه یا هشدار بوسیله ایمیل هستند. با این حال، هدف داشبورد، پیکربندی مجدد سیستمها نیست و تنها نظارت و هشدار است. پیچیدگی کسب و کارها، باعث شده است، بندرت یک فرایند ایزوله وجود داشته باشد. هشدارها مدیران را قادر میسازند تا کارها را به نحوی مناسب و بمنظور بررسی مشکلات به کارمندان بسپارند .
در بعضی موارد، اختصاص مجدد یک منبع بسادگی راهگشا خواهد بود، اما سایر موارد نیازمند بازسازی فرایند میباشند. در اینگونه موارد لازمست از یک تحلیلگر استفاده شود، تا موضوع با دید بازتری بررسی شود.
داشبوردهای موثر فرایند، بیش از یک شاخص سادهی گرافیکیاند، آنها به منزله پنجرهای هستند که بوسیلهی آنها میتوانید وقایع درون کسب و کار خود را نیز علاوه بر وقایع نرم افزار کاربردیتان رصد نمایید. در حالت ایدهآل اگر شما “کارت امتیاز متوازن (BSC)” داشته باشید، داشبورد شما میتواند به آن متصل شود.
زمانی که تحلیلگران وارد عمل میشوند باید قادر به پیمایش عمیق (درون) جریانهای کاری و جریانهای فرایند، بمنظور شناسایی مشکلات سیستمی بالقوه و یا حتی مشکلات جدیتر باشند. امروزه برای بسیاری از سازمانها، انتقال سیلوهای عملیاتی به سیلوهای فرایندی ریسک بزرگی محسوب میگردد. تنها راه اجتناب از این مسئله، حصول اطمینان از بررسی مداوم تمامی جهات و جنبههای فرایندها و نظارت دائم بر تاثیرات خارج از فرایند میباشد.
وقتی کار به درستی انجام شد، این سیستم مدیریت اطلاعات شما را قادر خواهد ساخت که بصورت مستمر فرایندهایتان را بهبود بخشید. با این حال، اکیدا توصیه میشود که بهبود را به مدیریت آنچه در دسترس دارید محدود نکنید و همیشه به راههای دیگر بهبود هم فکر کنید.
نتیجهگیری:
همانگونه که بیان شد، اگرچه گامهایی که در اینجا به اختصار مطرح شد، تنها روش سازماندهی پروژهی مدیریت فرایند کسب وکار (BPM) شما نیست، شالودهی قابل اطمینانی ارائه میکند که با تکیه بر آن میتوانید گامهای توسعه و ساخت خود را بنا کنید. این گامها یک شیوه شروع مستقل از تکنولوژی را به نمایش میگذارند. بکارگیری این گامها موجب میشود تا:
به علاوه، روشی اینچنین میتواند شیوهای برای تجمیع رقابت گروههای فرایندی یک سازمان باشد؛ روشی که تیمهای عملیاتی برتر میتوانند با گروهای Lean\six sigma کار کنند و همگی میتوانند در حالی از دستاورهای تیمIT بهرهمند گردند که “تیم ریسک و انطباق” را هم در کنار خود دارند.
اساسا BPM در مورد تغییر است و تغییر درباره انسانهاست، شما چه از این مدل استفاده کنید یا روش دیگر، کلید موفقیت شما وابسته به این است که تا چه حد میتوانید طیف وسیعتری از افراد، کارکنان، مشتریان، سهامداران را درگیر فرایند کنید است و اینکه این افراد تا چه حد پذیرای برنامه شما هستند. در پایان، همانگونه که گفته شد، 7 گام فرایند میتواند با ترکیبهای بسیار متفاوتی توسط فروشندگان محصولات به کار گرفته و اجرا شود. پرسش این سوال از فروشندگان محصولات در مورد چگونگی پشتیبانیشان از شما، طی گامهای مختلف و به هنگام ارزیابی محصولات جدید نیز میتواند سودمند باشد.
ترجمه و گردآوری: تیم مدیریت محتوای رایورز
سوالی دارید از ما بپرسید
تلفن: 89326444-021
آنچه در این مقاله میخوانید