مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار

مهندسی مجدد فرآیند کسب و کار(Business Process Reengineering)

مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار (BPR) صرفاً یک پروژه فناوری یا بازطراحی وظایف نیست؛ بلکه یک بازاندیشی عمیق در نحوه عملکرد سازمان‌هاست. وقتی کارها بیش از حد کند، پرهزینه یا غیرقابل تطبیق می‌شوند، نشانه‌ای است که فرآیندهای جاری دیگر جوابگو نیستند. BPR با هدف عبور از اصلاحات جزئی، فرآیندها را از پایه طراحی می‌کند تا ساختاری چابک، پاسخگو و همسو با اهداف استراتژیک شکل گیرد. برخلاف نگاه سنتی که وظایف را در سیلوهای جداگانه بررسی می‌کند، BPR نگاهی بین‌وظیفه‌ای و یکپارچه دارد. فناوری اطلاعات در این مسیر یک ابزار کلیدی است، اما نه به‌تنهایی تعیین‌کننده. آنچه موفقیت یا شکست را رقم می‌زند، توان سازمان در مدیریت تغییر، درگیرکردن افراد و ساخت فرهنگ جدید اجرایی است.* شیوه ساخت Lean، اصول بهبود مداوم بر پایه “حذف زواید” (عوامل اتلاف هزینه و زمان ) فرآیند است.

⏳ تاریخچه و پیدایش BPR

📜 جنبش BPR با انتشار عمومی دو مقاله در سال 1990 شکل گرفت. Thomas H. Davenport و James R. Short در این مقالات اظهار داشتند که طراحی مجدد فرآیند و استفاده از IT می‌تواند سازمان‌ها را متحول و فرآیندهای کسب‌وکار را به طرز چشم‌گیری بهینه‌سازی کند.
1990
آنها BPR را “تحلیل و طراحی گردش کار و فرآیندها درون و میان سازمان‌ها” تعریف کردند و ترکیب IT و طراحی مجدد کسب‌وکار را به این شیوه، مهندسی صنایع جدید لقب دادند.
1990
آنچه BPR را از سایر رویکردهای بهبود متمایز کرد، تأکید آن بر بازنگری بنیادین در شیوه انجام کارها و عبور از اصلاحات سطحی بود. Davenport و Short بر این باور بودند که به جای بهینه‌سازی فعالیت‌های موجود، باید ساختار و منطق اجرای فرآیندها از ابتدا بازتعریف شود.
دهه ۹۰ میلادی
در این دیدگاه، فناوری اطلاعات نه صرفاً یک ابزار، بلکه یک توانمندساز کلیدی برای خلق فرآیندهای کاملاً جدید در نظر گرفته شد. طراحی مجدد فرآیندها با تکیه بر فناوری‌های نوین مانند سیستم‌های اطلاعاتی یکپارچه، مدیریت پایگاه‌های داده، و شبکه‌های ارتباطی، به سازمان‌ها امکان می‌داد تا موانع سنتی را کنار گذاشته و مدل‌های نوآورانه‌تری از عملیات سازمانی را خلق کنند.
دهه ۹۰ میلادی
این تحول مفهومی، زمینه‌ساز آن شد که BPR به‌سرعت در دهه 1990 به یکی از اصلی‌ترین جریان‌های تحول سازمانی در جهان تبدیل شود و در صنایع گوناگون از خدمات مالی گرفته تا تولید، آموزش و حتی دولت‌ها مورد استفاده قرار گیرد.
دهه ۹۰ میلادی
متودولوژی 5 مرحله‌ای Davenport و Short، برای BPR نسخه اولیه به صورت زیر تعریف شده بود:
نسخه اولیه

مراحل اجرای مهندسی مجدد بر اساس Davenport و Short

۱. تعیین چشم‌انداز و اهداف فرآیندی

 

این مرحله، نقطه آغاز متدولوژی Davenport و Short است. به‌جای تمرکز بر بهبود فعالیت‌ها یا وظایف جداگانه، تمرکز بر بازطراحی کامل فرآیندها با هدف تحقق چشم‌انداز کلی سازمان قرار می‌گیرد. در اینجا، سازمان باید ابتدا اهداف استراتژیک خود را تعریف کند و سپس فرآیندهایی را طراحی کند که مستقیماً با آن اهداف همراستا باشند. فرآیند نباید خود هدف باشد، بلکه ابزاری برای تحقق چشم‌انداز کلان سازمان است.

۲. شناسایی فرآیندهای نیازمند بازطراحی

 

تمام فرآیندها ارزش بازمهندسی ندارند. در این مرحله، با استفاده از تحلیل‌هایی مانند پارتو یا تحلیل هزینه-فایده، فرآیندهای کلیدی، حیاتی و با بیشترین پتانسیل بهبود انتخاب می‌شوند. هدف، تمرکز منابع و انرژی بر روی فرآیندهایی است که بیشترین تأثیر را در عملکرد سازمان دارند.

۳. درک و سنجش فرآیندهای موجود

 

در این گام، شناخت دقیق و کمی فرآیندهای فعلی سازمان ضروری است. این مرحله شامل مستندسازی، اندازه‌گیری عملکرد، شناسایی نقاط ضعف و تعیین شاخص‌هایی برای ارزیابی آینده فرآیند بازطراحی‌شده است. در بسیاری از سازمان‌ها، این مرحله با کمک ابزارهایی مانند نرم افزار مدیریت کسب و کار (BPMS) و داشبوردهای تحلیلی انجام می‌شود. بدون تصویری واقعی و داده‌محور از وضعیت فعلی، نمی‌توان میزان موفقیت بازمهندسی را سنجید.

۴. تشخیص نقش فناوری اطلاعات

 

در این گام، شناخت دقیق و کمی فرآیندهای فعلی سازمان ضروری است. این مرحله شامل مستندسازی، اندازه‌گیری عملکرد، شناسایی نقاط ضعف و تعیین شاخص‌هایی برای ارزیابی آینده فرآیند بازطراحی‌شده است. در بسیاری از سازمان‌ها، این مرحله با کمک ابزارهایی مانند سیستم‌های مدیریت فرایند کسب‌وکار (BPMS) و داشبوردهای تحلیلی انجام می‌شود که امکان پایش و بهبود مستمر فرایندها را فراهم می‌کنند. در واقع، بدون داشتن تصویری واقعی و داده‌محور از وضعیت فعلی، نمی‌توان به‌درستی میزان موفقیت بازمهندسی را سنجید

۵. پیاده‌سازی نسخه آزمایشی

 

بازمهندسی موفق، نیازمند تست و اصلاح مستمر است. در این مرحله، نسخه اولیه‌ای از فرآیند بازطراحی‌شده به‌صورت پایلوت اجرا می‌شود تا بازخوردهای واقعی کسب شده و پیش از پیاده‌سازی گسترده، مشکلات احتمالی شناسایی و اصلاح شوند. این نسخه آزمایشی می‌تواند بستری برای یادگیری سازمانی و جلب مشارکت کارکنان نیز باشد.

رویکرد رادیکال در BPR از منظر Michael Hammer

رویکرد رادیکال در BPR از منظر Michael Hammer

هم‌زمان با انتشار ایده‌های Davenport و Short درباره طراحی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار، Michael Hammer مفهوم “مهندسی مجدد رادیکال” را مطرح کرد که برخلاف اصلاحات تدریجی، خواهان تحول بنیادین و بازنگری کامل فرآیندها بود.
Hammer بر این باور بود که تلاش‌های پیشین، عمدتاً به خودکارسازی فرآیندهای موجود محدود شده و نه‌تنها گرهی از مشکلات سازمانی باز نکرده، بلکه همان الگوهای ناکارآمد گذشته را با ابزارهای جدید بازتولید کرده‌اند.

به اعتقاد او، سازمان‌ها به‌جای استفاده خلاقانه از فناوری، صرفاً به دیجیتالی‌کردن فرایندهای معیوب بسنده کرده‌اند. این نوع نگاه منجر به حذف گلوگاه‌ها و محدودیت‌های ریشه‌ای نمی‌شود، بلکه آن‌ها را به‌شکل جدیدی حفظ می‌کند.

از نگاه Hammer، برای دستیابی به تحولی واقعی در بهره‌وری، کیفیت و سرعت، شرکت‌ها باید فرآیندهای خود را از نو طراحی کرده و در این مسیر از فناوری اطلاعات به‌عنوان یک ابزار توانمندساز بهره بگیرند، نه صرفاً یک پشتیبان.
این بازمهندسی باید فراتر از مرزهای دپارتمان‌ها و ساختارهای سلسله‌مراتبی انجام شود و بر نتایج نهایی برای مشتری تمرکز داشته باشد.

Hammer و James Champy در کتاب تأثیرگذار خود، دیدگاه کلاسیک آدام اسمیت مبنی بر تقسیم شدید وظایف را به چالش کشیدند و مدلی را پیشنهاد دادند که در آن کارکنان به‌جای تمرکز صرف بر یک وظیفه مشخص، مسئول اجرای کامل یک فرآیند باشند.
(در همین‌جا می‌توان به مفهوم تفاوت فعالیت (Activity) و وظیفه (Task) اشاره کرد، که در رویکرد رادیکال اهمیت ویژه‌ای می‌یابد.)

در نگاه آن‌ها، دوران اقتصاد صنعتی پایان یافته و دوره اقتصاد پسامدرن آغاز شده است؛ دورانی که در آن، مشتری در مرکز توجه قرار دارد، رقابت بی‌وقفه است و تغییرات سریع، نه گزینه بلکه الزام است.

Hammer تأکید می‌کرد که برای موفقیت در چنین شرایطی، سازمان‌ها باید از بهبود مستمر صرف عبور کرده و به سمت بازمهندسی ساختارشکنانه حرکت کنند؛ روشی که در آن، کل شیوه انجام کارها، ابزارها، و نقش‌ها بازتعریف شود.

اصول اجرایی BPR بر اساس Hammer و Champy

در نسخه اولیه مهندسی مجدد فرآیندها، Hammer و Champy مجموعه‌ای از اصول کلیدی را برای بازطراحی بنیادین سازمان‌ها ارائه دادند. این اصول بر مبنای فرآیندمحور کردن ساختار و رویکرد سازمانی تعریف شده‌اند:

  • سازمان‌دهی بر اساس فرآیندها جایگزین ساختار سنتی وظیفه‌محور شود. به‌جای چارت‌های سلسله‌مراتبی مبتنی بر وظایف تخصصی، ساختارهای سازمانی باید حول محور «فرایندهای کسب‌وکار» شکل گیرند.
  • کارکنان به‌جای انجام یک وظیفه تکراری، آموزش ببینند تا بتوانند چرخه کامل یک فرآیند را اجرا کنند. این رویکرد به ارتقای مهارت‌ها، مسئولیت‌پذیری و بهره‌وری منجر می‌شود.
  • برای هر فرآیند یک نقش مشخص به‌عنوان “صاحب فرآیند” (Process Owner) تعریف شود که وظیفه نظارت بر اجرای روان و بهینه فرآیند را بر عهده دارد.
  • کارکنانی با وظایف مکمل even با مهارت‌های متفاوت—باید خروجی کار را به یک ناظر یا نقطه تصمیم‌گیر مشترک تحویل دهند. این رویکرد همکاری بین‌وظیفه‌ای را تقویت می‌کند.
  • فناوری اطلاعات نه‌تنها پشتیبان، بلکه یک توانمندساز حیاتی برای تحقق BPR محسوب می‌شود. سیستم‌های اطلاعاتی، اتوماسیون و ابزارهای دیجیتال نقش اصلی را در اجرای فرآیندهای جدید ایفا می‌کنند.

این اصول، بنیان دیدگاه فرآیندمحور BPR را شکل می‌دهند. Hammer، Davenport، Champy و Short در نظریه خود تأکید داشتند که نباید بهینه‌سازی فرآیندهای فعلی هدف باشد، بلکه لازم است فرآیندها از نو و بر اساس نیازهای روز و فناوری بازتعریف شوند.

در همین راستا، پاسخ به پرسشی بنیادین چون «فرایند کسب و کار چیست» اهمیت مضاعفی می‌یابد؛ چرا که فهم دقیق آن، مبنای طراحی ساختار نوین سازمانی خواهد بود.

ارتباط فناوری اطلاعات و BPR

Michael Hammer، فناوری اطلاعات را یکی از پیش‌ران‌های بنیادین در موفقیت BPR معرفی کرد. او معتقد بود که IT تنها یک ابزار فنی نیست، بلکه وسیله‌ای است برای به چالش کشیدن و حذف فرضیات سنتی و منسوخ درباره ساختار سازمان، تکنولوژی، افراد، قوانین و اهداف.
از نظر Hammer، قلب BPR در شکستن اصول قدیمی‌ای نهفته است که در لایه‌های پنهان فرآیندها و عملیات ریشه دوانده‌اند—اصولی که دیگر پاسخگوی دنیای رقابتی امروز نیستند.

Davenport و Short نیز در سال 1990 نقش فناوری اطلاعات را در BPR به‌صورت دقیق‌تری دسته‌بندی کردند. آن‌ها قابلیت‌های IT را در بازمهندسی فرآیندها شامل موارد زیر دانستند:

  • تراکنشی (Transaction)
  • مکانیزه‌سازی و خودکارسازی فرآیندها
  • تحلیل و پردازش اطلاعات
  • مدیریت دانش و رهگیری عملیات
  • ایجاد توالی منطقی در اجرای مراحل کاری (ترتیبی)
  • کاهش فاصله‌های فیزیکی میان افراد و واحدها
  • دسترسی بی‌واسطه و لحظه‌ای کاربران به اطلاعات موردنیاز

فناوری اطلاعات همچنین با فراهم‌کردن بستری برای یکپارچه‌سازی در BPMS، امکان تعریف، اجرا و کنترل فرآیندها به‌صورت هماهنگ و شفاف را فراهم می‌کند. این یکپارچگی به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا بین بخش‌های مختلف ارتباط مؤثر برقرار کرده و از دوباره‌کاری‌ها، تاخیرها و تکرارهای غیرضروری جلوگیری کنند.

بررسی نتایج اجرای اولیه BPR

در سال 1996، تحقیقی جامع درباره تأثیر اجرای پروژه‌های مهندسی مجدد فرآیندها (BPR) انجام شد. در این پژوهش، 31 دپارتمان تحت عنوان «تمام‌فرآیند» دسته‌بندی شدند؛ بدین معنا که این واحدها علاوه بر تولید، وظایف پشتیبانی و تعامل با مشتری را نیز پوشش می‌دادند. در مقابل، 55 پروژه دیگر به روش سنتی و وظیفه‌محور فعالیت می‌کردند که تمرکز اصلی آن‌ها تنها بر تولید بود.

نتایج اولیه این تحقیق برخلاف انتظار، بسیار شگفت‌انگیز بود: دپارتمان‌های فرآیندمحور در سرعت چرخه‌های عملیاتی خود برتری مشخصی نسبت به مدل وظیفه‌محور نشان ندادند. همچنین مشخص شد که در حدود 50 تا 70 درصد پروژه‌های BPR با شکست مواجه شده‌اند و تنها 16 درصد از سازمان‌ها به‌طور کامل از نتایج پیاده‌سازی BPR رضایت داشته‌اند.

اما در بررسی‌های عمیق‌تر، تفاوت در طرز تفکر مدیریتی و شیوه اجرای تغییرات روشن‌تر شد. دپارتمان‌هایی که از شیوه مدیریت فرآیندمحور بهره برده و بر “مسئولیت جمعی”، پاداش‌های تیمی، ساختار کاری باز و همکاری مشارکتی تأکید داشتند، چرخه انجام کار را تا 7.4 برابر سریع‌تر از سازمان‌های فاقد این رویکرد اجرا کردند.

از سوی دیگر، سازمان‌هایی که صرفاً ساختار وظیفه‌ای سنتی داشتند اما به‌طور سطحی اقدام به اجرای فرآیندمحوری کرده بودند، با کندی عملکرد مواجه شدند؛ به‌طوری‌که چرخه انجام کار در آن‌ها تا 3.5 برابر کندتر از مدل سنتی باقی ماند.

این یافته‌ها نشان داد که موفقیت BPR صرفاً در گرو تغییر ساختار نیست، بلکه نیازمند تغییر ذهنیت، فرهنگ سازمانی و الگوهای مدیریتی نیز هست. در واقع، یکی از دلایل اصلی شکست پروژه‌های اولیه BPR، نادیده‌گرفتن “بُعد انسانی” تغییرات و اتکای بیش از حد به طراحی‌های ساختاری بود.

به همین دلیل، امروزه رویکردهایی که بر پایش و بهبود مستمر فرایندها تأکید دارند، نه‌تنها در ارزیابی عملکرد، بلکه در نهادینه‌سازی تغییرات موفق‌تر عمل می‌کنند.

اجرای تغییرات در سازمان‌ها عملاً چه بازخوردی دارد؟

در تئوری، اجرای تغییرات رادیکال در BPR می‌تواند باعث نوآوری، افزایش رقابت‌پذیری و خلق مدل‌های جدید کسب‌وکار شود؛ اما در عمل، نتایج متفاوتی به همراه دارد.
BPR اغلب با هدف بازسازی ساختارهای سنتی سازمانی اجرا می‌شود. اما تغییر الگوهای کاری که کارکنان به آن‌ها عادت کرده‌اند، معمولاً با مقاومت مواجه می‌شود. برای بسیاری از کارکنان، بازمهندسی فرآیندها به‌جای فرصت، تهدیدی برای امنیت، نقش، یا هویت شغلی تلقی می‌گردد.

دستورالعمل‌های اولیه BPR فاقد راهکار روشن برای مدیریت تغییرات سازمانی و منابع انسانی بودند. در بسیاری از پروژه‌ها، مدیریت تغییر به آموزش‌های سطحی و اطلاع‌رسانی محدود شده بود.

این ضعف منجر به چند چالش اساسی شد:

  • دیدگاه پیاده‌سازی بالا به پایین، بدون درگیر کردن لایه‌های میانی و عملیاتی سازمان، مقاومت شدیدی از سوی کارکنان و مدیران میانی ایجاد کرد.
  • رویکرد بیش از حد فنی و تمرکز صرف بر فرآیند، باعث شد بسیاری از پروژه‌های BPR فاقد هم‌راستایی فرهنگی و سازمانی باشند.
  • در نبود تعریف روشن از نقش‌ها و “مالک فرآیند”، فرآیندهای بین‌وظیفه‌ای (Cross-functional) به‌درستی سنجش و پشتیبانی نشدند. این امر به سردرگمی، کاهش انگیزه و کاهش مشارکت کارکنان انجامید.

در نتیجه، حتی بهترین طراحی‌های فرآیندی اگر با راهبرد مناسب برای تغییر ذهنیت، فرهنگ و مشارکت همراه نباشند، با شکست مواجه می‌شوند.

دلایل شکست پروژه‌های BPR

به‌گفته‌ی King، موفقیت یا شکست پروژه‌های مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار (BPR) مستقیماً به کیفیت منابع انسانی و سطح درگیری آن‌ها در فرآیند بازمهندسی بستگی دارد. میزان اشتیاق کارکنان برای خلاقیت، به‌کارگیری دانش عملیاتی، و مشارکت واقعی در طراحی مجدد، نقش حیاتی در موفقیت BPR ایفا می‌کند.

با این حال، بسیاری از پروژه‌های BPR در اجرا با موانع جدی روبه‌رو می‌شوند. سه مانع اصلی که اغلب باعث شکست این پروژه‌ها می‌شود عبارتند از:
● عدم تعهد کافی از سوی مدیران ارشد و غیبت رهبری مؤثر در طول پروژه
● تعریف‌نشدن دقیق اهداف، وظایف و دامنه پروژه، که منجر به انتظارات غیرواقعی می‌شود
● مقاومت شدید کارکنان در برابر تغییرات، به‌ویژه در صورت عدم آگاهی، آموزش یا مشارکت فعال

موانع اجرایی BPR:
● وجود حامیان یا مدیرانی که در ظاهر از پروژه حمایت می‌کنند اما در عمل مانع آن می‌شوند
● نگرش سنتی مدیران به سبک «این کار را برای من انجام بده» به‌جای مشارکت فعال
● تمرکز صرف بر کاهش هزینه، به‌جای تمرکز بر خلق ارزش واقعی
● توجه کم به ابعاد فنی، زیرساختی یا زیرساخت داده‌ای موردنیاز برای موفقیت پروژه

موانع سازمانی BPR:
● فقدان منابع مالی پایدار یا تخصیص ناعادلانه بودجه
● اجرای هم‌زمان چند پروژه بدون ظرفیت سازمانی لازم
● ترس، تردید و بدبینی کارکنان نسبت به پیامدهای بازمهندسی
● مقاومت کارشناسان کلیدی به‌ویژه در حوزه‌های فناوری اطلاعات و منابع انسانی، به دلیل احساس تهدید یا سردرگمی نقش‌ها

این چالش‌ها در بسیاری از موارد به نبود یک متدولوژی عملیاتی BPM منسجم و قابل تطبیق برمی‌گردد؛ متدولوژی‌ای که بتواند هم به طراحی فرآیندها و هم به پیاده‌سازی گام‌به‌گام تغییرات انسانی و فرهنگی بپردازد.

پیش‌نیازهای موفقیت در اجرای BPR

اجرای موفق مهندسی مجدد فرآیندهای کسب‌وکار (BPR) مستلزم فراهم‌سازی مجموعه‌ای از الزامات مدیریتی، سازمانی و راهبردی است. تجربه نشان داده که بدون ایجاد بستر مناسب، حتی بهترین طراحی‌ها نیز با شکست مواجه می‌شوند. در ادامه، مهم‌ترین پیش‌نیازها برای موفقیت در پیاده‌سازی BPR ارائه می‌شود:

الزامات کلیدی مدیریتی و سازمانی:

  • تعهد و حمایت واقعی مدیران ارشد، نه صرفاً حمایت اسمی
  • تعریف انتظارات واقع‌بینانه از تغییرات و پرهیز از وعده‌های اغراق‌آمیز
  • مشارکت فعال کارکنان در فرآیند بازمهندسی و تفویض اختیار به آن‌ها برای تصمیم‌سازی در سطح اجرا
  • وجود استراتژی مشخص برای رشد و توسعه سازمان، به‌عنوان پشتوانه بازمهندسی
  • ایجاد و تبیین یک چشم‌انداز مشترک بین همه سطوح سازمانی درباره آینده فرآیندها
  • استفاده از شیوه‌های مدیریتی مدرن، منعطف و مشارکتی
  • تخصیص منابع مالی کافی و متناسب با ابعاد پروژه BPR

مقدمات راهبردی برای شروع:

  • توسعه و اولویت‌بندی دقیق اهداف کلان و جزئی پروژه
  • تعریف ساختار فرآیندها، مفروضات اجرایی و چارچوب عملکرد
  • شناسایی ترتیب و توالی بهینه فرآیندها به‌منظور به حداقل رساندن اتلاف‌ها
  • بررسی فرصت‌های بازار و محصول جدید به‌عنوان محرک طراحی فرآیندهای نوین
  • هماهنگی و هم‌سوسازی تلاش‌های بازمهندسی با دیگر برنامه‌های سازمانی
  • طراحی راهبردی برای توسعه سرمایه انسانی و هم‌راستاسازی نقش‌ها با فرآیندهای جدید
⚠️

نکته کلیدی:

با توجه به ماهیت دگرگون‌کننده و در بسیاری موارد ساختارشکن BPR، لازم است سازمان‌ها برای مدیریت صحیح تغییرات، مدت زمان کافی، ابزارهای نظارتی، و رهبری پویا در نظر بگیرند.
پیش‌بینی موقعیت‌های بحرانی، مقاومت کارکنان و چالش‌های انسانی بخشی اجتناب‌ناپذیر از مسیر اجرای BPR است که باید با آمادگی کامل به آن پاسخ داده شود.

مطالعه موردی: پروژه BPR در شرکت CIGNA

Caron، Jarvenpaa و Stoddard، برندگان جایزه بهترین مقاله بین‌المللی SIM در سال 1994، در مقاله‌ای با عنوان “بازمهندسی کسب‌وکار در مؤسسه CIGNA: تجربیات و آموزه‌هایی از ۵ سال”، پروژه BPR در شرکت CIGNA را بررسی کردند.

CIGNA، یک شرکت پیشرو در حوزه بیمه و خدمات مالی در ایالات متحده و جهان است. از سال 1989 تا 1993، این شرکت بیش از ۲۰ پروژه بازمهندسی اجرا کرد که در مجموع منجر به صرفه‌جویی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار شد. برای هر دلار هزینه‌شده در بازمهندسی، ۲ تا ۳ دلار سود بازگشتی حاصل شد.

در پروژه‌های موفق CIGNA، نتایج چشمگیری به دست آمد:

  • کاهش ۴۲٪ در هزینه‌های عملیاتی
  • بهبود بیش از ۱۰۰٪ در زمان چرخه‌ها
  • افزایش ۵۰٪ در رضایت مشتریان
  • ارتقاء بیش از ۷۵٪ در کیفیت خدمات

تحلیل نویسندگان مقاله نشان داد که موفقیت این پروژه‌ها ناشی از رویکردی مرحله‌ای و انسان‌محور بود. آن‌ها تأکید کردند:

بهتر است سازمان‌ها ابتدا بخشی کوچک از ساختار خود را برای تغییر انتخاب کنند (مانند پایلوت CIGNA) و سپس با هدایت تغییر، تغییر ذهنیت سازمانی و جذب حمایت از سیستم‌های اطلاعاتی و منابع انسانی، آن را گسترش دهند.

در پروژه CIGNA، تغییرات از مدیر ارشد فناوری اطلاعات آغاز شد و به منابع انسانی نیز اختیار تصمیم‌گیری داده شد، امری که به هم‌راستایی عملیاتی و فرهنگی منجر گردید. هم‌چنین، استفاده از ابزارهایی نظیر داشبورد مدیریتی (Dashboard) برای رصد شاخص‌های کلیدی عملکرد، نقش مهمی در موفقیت مرحله‌ای این پروژه ایفا کرد.

بررسی مدل‌های موفق در اجرای BPR

در سال 1993، مؤسسه مشاوره‌ای McKinsey تحقیقی جامع روی ۲۰ شرکت مجری BPR انجام داد. یافته‌ها نشان دادند که ۶ شرکت از این مجموعه که BPR را به‌صورت گسترده و در تمام سطوح سازمان پیاده کرده بودند، به میانگین کاهش ۱۸٪ در هزینه‌ها دست یافتند.

از دیدگاه مک‌کنزی، برای اجرای موفق BPR، باید آن را در هفت بُعد کلیدی بررسی و پیاده‌سازی کرد:

  • نقش‌ها و مسئولیت‌ها
  • سیستم‌های اندازه‌گیری عملکرد
  • ساختار سازمانی
  • فناوری اطلاعات
  • فرهنگ سازمانی
  • مهارت‌ها و شایستگی‌های انسانی
  • ارزش‌ها و باورهای مشترک سازمانی

استفاده از متدولوژی عملیاتی BPM در این شرکت‌ها باعث شد فرآیندها به‌صورت قابل تکرار، قابل سنجش و هم‌راستا با اهداف استراتژیک سازمانی بازطراحی شوند.

در ادامه، Teng و همکارانش نیز در سال 1998 پژوهشی در همین راستا انجام دادند و تأکید کردند که دو عامل کلیدی دیگر یعنی “گردش کار فرآیندها” و “فرهنگ سازمانی” نیز باید در طراحی BPR مدنظر قرار گیرند. آن‌ها نیز به این نتیجه رسیدند که رابطه مستقیمی بین عمق تغییرات سازمانی و موفقیت پروژه‌های BPR وجود دارد.

در این مدل‌ها، برای طراحی و بازمهندسی دقیق فرآیندها، از پرکاربردترین نمادها زبان مدلسازی BPMN مانند Task، Gateway، Swimlane و Event نیز بهره گرفته شد تا ارتباط و ترتیب فرآیندها به‌صورت بصری و منطقی مشخص شود.

از BPR سنتی تا BPR نوین

BPR در نسخه اولیه خود، به دنبال اعمال تغییرات بنیادین، سریع و گسترده بود. اما تجربیات جهانی نشان دادند که این رویکرد، به‌ویژه در غفلت از بُعد انسانی و مدیریت تغییر، با موانع جدی مواجه شد.

تحمیل تغییرات رادیکال به کارکنان بدون آماده‌سازی ذهنی، باعث مقاومت، نارضایتی و شکست بسیاری از پروژه‌ها شد.

این بازخوردها باعث بازنگری در رویکرد BPR شد و نسخه‌ای جدید از آن شکل گرفت که:

  • بر فرهنگ‌سازی، مشارکت کارکنان و ایجاد مشاغل چندمهارتی تمرکز داشت

  • به‌جای اجرای تغییرات عظیم، تغییرات تدریجی، آزمایشی و گام‌به‌گام را پیشنهاد می‌داد

  • نقش IT را به‌عنوان توانمندساز حفظ می‌کرد اما تصمیم‌گیری را به‌دست افراد می‌سپرد، نه سیستم‌ها

در همین راستا، استفاده از راهکارهای نوین همچون نقش هوش مصنوعی در BPMS به سازمان‌ها کمک کرد تا پیش‌بینی‌پذیری، تصمیم‌گیری داده‌محور و کشف گلوگاه‌ها را در سطحی بسیار پیشرفته‌تر از گذشته مدیریت کنند.

BPR نوین، به‌جای انقلابی عمل کردن، به دنبال تحول تدریجی از طریق ایجاد اعتماد، تقویت مهارت‌ها و همسویی فرهنگی است.

نتیجه‌گیری

بررسی تجربیات شرکت‌های بزرگ مانند CIGNA و نتایج تحقیقات مک‌کنزی و Teng نشان می‌دهد که موفقیت در BPR نه به طراحی فنی فرآیند، بلکه به نحوه اجرای آن بستگی دارد.
مدیریت تغییر، ایجاد فرهنگ مناسب، مشارکت کارکنان و رویکرد انسانی به تحول، بسیار مهم‌تر از ابزارها و چارچوب‌های تکنیکی هستند.

در نهایت، BPR باید به‌عنوان زنجیره‌ای از تغییرات کوچک اما هدفمند در نظر گرفته شود، نه یک پروژه یک‌باره عظیم.
اگر افراد تغییر را بسازند not سیستم‌ها موفقیت واقعی حاصل خواهد شد.
مسیر رسیدن به چشم‌انداز سازمانی در BPR نوین، مسیری منعطف، انسانی و گام‌به‌گام است، و با ترکیب فناوری‌هایی نظیر هوش مصنوعی، BPMS و داشبوردهای هوشمند، آینده‌ای دقیق‌تر و سازگارتر با واقعیت کسب‌وکارها فراهم می‌گردد.

ترجمه و گردآوری: تیم مدیریت محتوای رایورز

سوالی دارید از ما بپرسید
تلفن: 89326444-021

آنچه در این مقاله میخوانید