هماهنگ سازی فرایندها (Process Orchestration)

زمانی‌که در حال ترجمه و گردآوری این مقاله بودیم به عبارات متعددی برای ترجمه فارسی Process Orchestration فکر کردیم. عباراتی مانند همساز نمودن فرایندها، هم‌نوازی فرایندها، سازآرایی فرایندها، هم‌ساز سازی فرایندها، سازماندهی فرایندها، مرتب‌سازی فرایندها، سازمند کردن فرایندها، آرایش فرایندها، ردیف‌کردن فرایندها و غیره اما با توجه به نو بودن نسبی مفهوم Process Orchestration، برای ما مهم بود که عبارت انتخابی همان مفهومی را انتقال دهد که عبارت اصلی حاوی آن است. از این‌رو با توجه به نامانوس بودن عبارات فارسی در ادبیات رایج و فعلی کسب‌وکار، ما در این مقاله از همان عبارت اصلی استفاده می‌کنیم تا جان کلام را به شکل دقیق‌تری انتقال دهیم.

مقدمه

امروزه سازمان‌ها با پیچیدگی‌های زیادی در زمینه اتوماسیون مواجه هستند. بسیاری از سازمان‌‌ها، برای همگام شدن با اهداف تحول دیجیتال خود، از ابزارها و فناوری‌های متنوعی برای اتوماسیون بخش‌های مختلف کسب‌وکارشان استفاده می‌کنند. این ابزارها ممکن است شامل مدیریت ارتباط با مشتری(CRM)، برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)، اتوماسیون فرآیندهای رباتیک (RPA)، مدیریت خدمات فناوری اطلاعات (ITSM) و غیره باشد. اما اگر این راه‌کارها به‌صورت منفصل از یکدیگر پیاده‌سازی یا برای نیازهایی فراتر از ماموریت اصلی خود، مورد بهره‌برداری قرار گیرند، منجر به حبس ارزش در جزیره‌های اطلاعاتی و سیلوهای خودکار شده می‌گردند. به عبارتی ارزش بالقوه‌ حاصل از “خودکارسازی و مدیریت داده‌های عملیاتی” به اندازه حداکثر پتانسیل خود بالفعل نمی‌شود.
این سیلوهای “محلی/ بخشی” خودکار و اتوماتیک‌شده، منجر به بدهی‌های فنی و سازمانی می‌شوند و نتیجتا نرخ بازگشت سرمایه را کاهش می‌دهند. همچنین، این سیلوها، مانع از دستیابی به اهداف درون‌سازمانی ( مانند بهبود کارایی تیم‌ها) و برون‌سازمانی (مانند بهبود تجربه مشتری) می‌گردند، اهدافی که از دلایل اولیه سازمان برای حرکت به سمت خودکار‌سازی فعالیت‌ها، بوده‌اند.
Process Orchestration این چالش‌ها را با حذف “سیلوهای حبس‌کننده‌ی ارزش” و توانمندسازی سازمان برای هماهنگ‌سازی وظایف یک فرآیند سرتاسری (end-to-end process) در یک جریان فرایندی واحد و یکپارچه، رفع می‌نماید.
اتخاذ رویکردی استراتژیک نسبت به Process Orchestration، به سازمان شما کمک می‌کند تا خودکار‌سازی و اتوماسیون روان و بدون وقفه‌ای را، حتی در مواجهه با پیچیده‌ترین فرآیندها، تجربه نمایید.
در ادامه به بررسی دقیق‌تر Process Orchestration و پیچیدگی‌های آن، می‌پردازیم.

Process Orchestration چیست؟

Process Orchestration یک فناوری است که عناصر پویای فرایند (various moving parts) (یا نقاط انتهاییendpoint) یک فرآیند کسب‌وکار را هماهنگ می‌کند و گاهی چندین فرایند را به هم مرتبط می‌سازد. Process Orchestration به شما کمک می‌کند تا بدون حذف و جایگزینی افراد، سیستم‌ها و دستگاه‌های فعلی مستقر در سازمان، به اهداف بلندپروازانه خود در زمینه اتوماسیون سرتاسری فرایندها دست یابید.
در ادامه به صورت کامل کلمات مندرج در تعریف فوق را بررسی خواهیم کرد.

بر اساس یک گزارش منتشره شده در سال 2024، 42% از تصمیم‌گیران حوزه فناوری اطلاعات اذعان کرده‌اند که: ‘عدم یکپارچگی بین فناوری‌ها، مانع دستیابی به اهداف غایی تحول دیجیتال می‌شود.’ به عنوان مثال، یک فرآیند ناکارآمد در یک شرکت بیمه (broken process) ممکن است منجر به معطلی زیاد مشتری برای پردازش درخواست‌هایش گردد، به نحوی‌که زمان پاسخ‌دهی این شرکت نسبت به میانگین صنعت، بزرگ و قابل توجه گردد.
و در نتیجه آن، بیمه‌گذار تمایل خود را برای تمدید اشتراک با این بیمه‌گر از دست داده و به رقبای بیمه‌گر برای دریافت خدمات مراجعه کند. اگر این نوع ناکارآمدی‌ها به‌سرعت برطرف نشوند، قطعا منجر به از دست دادن درآمد و سهم بازار خواهند شد.

ما در این مقاله، موارد زیر را بررسی خواهیم کرد:

• تعریف Process Orchestration و بیان اهمیت آن.
• مرور چالش‌های متداول خودکارسازی و اتوماسیون که با Process Orchestration قابل حل هستند.
• مرور آن‌چه برای استقرار موفق Process Orchestration نیاز است.

تفاوت بین Orchestration و خودکارسازی و اتوماسیون فرآیند چیست؟

Process Orchestration اغلب با نقش رهبر ارکستر مقایسه می‌شود. رهبر ارکستر بایستی اطمینان حاصل نماید که هر نوازنده‌ای در زمان درست شروع به نواختن کند (یا دست از نواختن بردارد) تا صدای نهایی تولید شده از سازهای مختلف، همان شود که باید.
رهبر ارکستر فرایند نیز، ارتباطات و وابستگی وظایف ( چه دستی و چه خودکار) در فرایند را هماهنگ و مدیریت می‌کند.

• هماهنگ‌سازی فرآیندها (Process orchestration)، خودکارسازی و اتوماسیون وظایف (Task automation) و خودکارسازی و اتوماسیون فرآیندها (Process automation) با یکدیگر مرتبط هستند، اما یکسان نیستند.
• اتوماسیون وظایف: به‌کارگیری فناوری برای انجام خودکار برخی وظایف مشخص بدون نیاز به دخالت انسانی است.
• Process Orchestration: هماهنگ‌سازی وظایف (چه دستی و چه خودکار) مختلف یک فرآیند است.
• Process automationخودکارسازی و اتوماسیون فرآیندها: ترکیبی از process orchestration و خودکارسازی وظایف به منظور خودکارسازی یک فرآیند است که درجه این خودکارسازی می‌تواند در طیفی از کم تا زیاد قرار بگیرد.

ظهور فناوری‌های هماهنگ‌سازی و اتوماسیون کسب‌وکار (BOAT: Business Orchestration and Automation Technology)

امروزه برای هر کسب‌وکاری، “خودکارسازی و اتوماسیون” به یک ضرورت تبدیل شده است. مطابق با گزارشات منتشر شده در سال 2024، 96% از متخصصان فناوری اطلاعات، خودکارسازی و اتوماسیون فرایند را برای تحول دیجیتال، حیاتی توصیف کرده‌اند. سازمان‌های زیادی در تلاش برای خودکارسازی و اتوماسیون فرایندهایشان، در بالاترین سطح ممکن هستند. این هدف، به همان میزان که بلندپروازانه است، از واقعیت نیز فاصله دارد. چرا که فرایندها در این سازمان‌ها، به صورت “محلی” ، یا در یک نرم‌افزار/تیم/ دستگاه جزیره‌ای خودکار شده‌اند. این در حالی است که غالب فرایندها – حتی فرایندهایی که ساده به نظر می‌رسند- بین نقاط انتهایی متعدد و متنوعی در جریان هستند و و منطق‌های پیچیده کسب‌وکار بر آن‌ها حاکم است.
از این‌رو، لازم است تحلیلگران و متخصصان مختلف صنعت بر روی روندهایی متمرکز شوند که Orchestration را به‌عنوان یکی از فاکتورهای کلیدی در دستیابی به موفقیت بیشتر در خودکارسازی و یکپارچه‌سازی فناوری‌های کسب‌وکار شناسایی کرده‌اند.
بر اساس مشاهدات و گزارشات “Gartner” ، دسته جدیدی از فناوری‌های نرم‌افزاری در حال شکل‌گیری است که به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد تا فرآیندهای سرتاسری را خودکارسازی و هماهنگ‌سازی کنند، در حالی‌که ارتباط و اتصال سیستم‌های اطلاعاتی متعدد را از طریق متدهای مختلف یکپارچه‌سازی، برقرار نمایند. امروزه این دسته از فناوری‌ها را به‌عنوان “پلتفرمorchestration و خودکارسازی کسب‌وکار” یا به اختصار “BOAT” می‌نامند.

به عبارت دیگر،Process Orchestration یک بخش اساسی از استراتژی BOAT است، زیرا سازمان‌ها به دنبال یکپارچه‌سازی بی‌نقص “بخش‌های پویای فرایندهای کسب‌وکار ” خود هستند.

به ‌عنوان یک مثال، یک فرآیند تجارت الکترونیک را بررسی می‌کنیم.
مثال: تجربه خرید کاشی توسط مشتری
مشتری از یک فروشگاه کاشی و سرامیک به صورت آنلاین خریدی انجام می‌دهد. به دلیل موجود بودن کالای خریداری شده در فروشگاه محله، مشتری در بخش “نحوه تحویل کالا” در فرم ثبت سفارش، گزینه “مراجعه حضوری برای دریافت کالا” را انتخاب می‌کند. به این ترتیب، پس از ثبت نهایی سفارش، ایمیلی مبنی بر “آماده‌شدن کالا جهت تحویل طی دو ساعت آینده”، را دریافت می‌کند. مشتری پس از دو ساعت انتظار و عدم دریافت ایمیل جدید مبنی بر آماده‌بودن نهایی کالا، با فروشگاه تماس می‌گیرد تا مطمئن شود که سفارش آماده تحویل است یا خیر. اما نماینده خدمات مشتریان پس از بررسی اطلاعات سیستم تحویل کالا، به وی اطلاع می‌دهد که متاسفانه ایشان نفر پنجم در صف تحویل حضوری بوده و سفارش تا فردا ظهر نیز آماده تحویل نخواهد بود. بنابراین بایستی فردا عصر جهت دریافت کالا اقدام نماید.
ناگفته پیداست که در این مثال، تجربه مشتری تا چه اندازه نامناسب و ناامیدکننده است.
اما چرا این اتفاق افتاد و چرا در صورت عدم استقرار Process Orchestration مجددا تکرار خواهد شد؟
در پاسخ به این سوال بایستی از خودکارسازی و اتوماسیون ناقص و عدم Process Orchestration در این سازمان به عنوان علت این ناکارامدی نام برد.
بیایید مرحله به مرحله وضعیت فعلی این سازمان درخصوص فرایندها و سیستم‌های درگیر در فرایند فروش از لحظه ثبت درخواست در پورتال تا تحویل کالا به مشتری را بررسی کنیم.
– مرحله اول ثبت درخواست خرید کالا در سیستم پورتال (ضمن فراخوانی موجودی کالا به تفکیک فروشگاه‌ها از سیستم انبار)
– فراخوانی وب سرویس فروش توسط پورتال جهت دریافت اطلاعات فاکتور مشتری
– مشاهده فاکتور و اقدام به پرداخت الکترونیکی در پورتال توسط مشتری (در صورت انصراف مشتری از پرداخت، فرایند خاتمه می‌یابد)
– ارسال تاییدیه فروش از پورتال به سیستم فروش و ارسال ایمیل به مشتری و اعلام 2 ساعت زمان آماده‌سازی سفارش
– انتقال دستی اطلاعات از سیستم فروش به سیستم تحویل کالا
– پردازش اطلاعات در سیستم تحویل کالا و مشخص کردن نوبت تحویل کالا با توجه به صف سفارش‌های ثبت شده ( هم تحویل حضوری و هم تحویل درب منزل)
در این مرحله، زمان واقعی آماده‌سازی سفارش با توجه به حجم کالا، نوع کالا، تعداد لیفتراک فعال و صف سفارش‌ها، توسط سیستم محاسبه می‌گردد و در برنامه تیم بسته‌بندی قرار می‌گیرد.
اگر زمان آماده‌سازی بیش از 2 ساعت پیش‌فرض اعلام‌شده به مشتری محاسبه گردد، اطلاعی به مشتری مبنی بر تاخیر در تحویل و زمان واقعی تحویل ارائه نمی‌گردد.
– و …
اما اگر اتوماسیون وظایف و Process Orchestration به صورت کامل پیاده‌سازی شده بود، شاهد روال ذیل بودیم تا به این ترتیب تجربه مناسبی برای مشتری به ارمغان بیاوریم.
– مرحله اول ثبت درخواست خرید کالا در سیستم پورتال (ضمن فراخوانی موجودی کالا به تفکیک فروشگاه‌ها از سیستم انبار)
– فراخوانی وب سرویس فروش توسط پورتال جهت دریافت اطلاعات فاکتور مشتری
– مشاهده فاکتور و اقدام به پرداخت الکترونیکی در پورتال توسط مشتری (در صورت انصراف مشتری از پرداخت، فرایند خاتمه می‌یابد)
– ارسال تاییدیه فروش از پورتال به سیستم فروش
– انتقال مکانیزه اطلاعات از سیستم فروش به سیستم تحویل کالا
– پردازش اطلاعات در سیستم تحویل کالا و مشخص کردن نوبت تحویل کالا با توجه به صف سفارش‌های ثبت شده ( هم تحویل حضوری و هم تحویل درب منزل)
در این مرحله، زمان واقعی آماده‌سازی سفارش با توجه به حجم کالا، نوع کالا، تعداد لیفتراک فعال و صف سفارش‌ها، توسط سیستم محاسبه می‌گردد و در برنامه تیم بسته‌بندی قرار می‌گیرد.
– ارسال زمان آماده‌سازی از سیستم تحویل به پورتال
– ارسال ایمیل به مشتری و اعلام زمان واقعی آماده‌سازی و تحویل
– و …

بنابراین همان‌طور که ملاحظه نمودید، فرآیندهای واقعی سرتاسری معمولاً شامل افراد مختلف (که اغلب در تیم‌ها یا بخش‌های مختلف کار می‌کنند)، سیستم‌های نرم‌افزاری مختلف ( مانند سیستم ERP) و دستگاه‌ها (Devices) بوده که هر یک از آن‌ها سهمی در انجام فرایند دارند و می‌توان هر کدامشان را به عنوان یک “نقطه انتهایی فرآیند” (Process Endpoint) در نظر گرفت.

غلبه بر چالش‌های اتوماسیون با کمک Process Orchestration

همان‌طور که ملاحظه کردید، تجربه مشتری مثال قبل نه تنها از تجربه ایده‌آل فاصله دارد، بلکه آن‌قدر بد است که امکان آسیب‌رسانی به ارتباطات فی‌مابین مشتری و سازمان و کاهش وفاداری مشتری را نیز در پی خواهد داشت. این‌ها تبعات حتمی خودکارسازی و اتوماسیون جزیره‌ای ( سیلویی) در سازمان است. در حالی‌که فرایندهای سرتاسری صحیح، افراد زیادی را (که غالبا در تیم‌ها و واحدهای سازمانی مختلف مشغول به کار هستند) به هم پیوند داده، از طیفی از تکنولوژی‌ها (مانند اپ موبایل، کشف مدل‌های تقلب، سیستم‌های موروثی) استفاده کرده و به الزامات قانونی پایبند هستند. هر یک از این موارد، سهمی در اجرای فرایندها بر عهده دارند و می‌توانند به عنوان نقاط انتهایی در نظر گرفته شوند.
Process Orchestration تمامی این نقاط انتهایی فرایندها را با یکدیگر هماهنگ نموده و حتی در مواردی چندین فرایند را با یکدیگر مرتبط می‌کند. بدون Process Orchestration، شما با مجموعه‌ای جداگانه از وظایف محلی و اتوماسیون‌های مجزا (سیلوهای خودکار شده) روبه‌رو هستید که منجر به چالش‌هایی از جمله موارد زیر می‌شود:

1. عدم یکپارچگی فرآیندها
فرآیندهای مجزا و غیرهمگام که باعث اختلال در تجربه مشتری و کاهش بهره‌وری کلان سازمان می‌شوند.

2. کاهش شفافیت و کنترل:
عدم امکان نظارت بر کل جریان کاری از ابتدا تا انتها، که می‌تواند منجر به مشکلاتی در ردیابی و مدیریت شود.

3. تاخیرها و ناکارآمدی‌ها:
عدم هماهنگی بین سیستم‌ها و تیم‌ها که باعث تأخیر در انجام وظایف یا کاهش بهره‌وری می‌شود.

4.عدم انعطاف‌پذیری
تغییر در فرآیند سرتاسری دشوار است زیرا ممکن است نیاز به تغییر در سیستم‌های مختلف داشته باشد یا ابزارهای موجود فاقد انعطاف‌پذیری لازم برای مقیاس‌پذیری اتوماسیون باشند.

5. افزایش پیچیدگی در مدیریت:
نیاز به مدیریت جداگانه برای هر سیستم یا فرآیند است که باعث افزایش هزینه‌ها و زمان صرف‌شده می‌شود.

Process Orchestration به شما کمک می‌کند این چالش‌ها را حل کنید و فرآیندهای خود را به‌صورت یکپارچه و کارآمد مدیریت کنید.

چه زمانی به Process Orchestration نیاز دارید؟

به‌ زبان ساده، زمانی‌که فرایندهای شما در شرایط زیر قرار داشته باشد شما به Process Orchestration نیاز دارید:
1. تنوع نقاط انتهایی

اگر فرآیند شما در بین افراد، سیستم‌های نرم‌افزاری، یا دستگاه‌های مختلف جاری است

2.  پیچیدگی فرآیند (Process complexity):
در این‌صورت فرایند، صرفا یک توالی ساده از مراحل نیست. بلکه منطق پیچیده‌ای بر آن حاکم است.

تنوع نقاط انتهایی
هر فرآیند از وظایفی تشکیل شده است. بنابراین برای اجرای فرایند، بایستی اجرای این وظایف را هماهنگ‌سازی کرد. نرم‌افزار Process Orchestration، فرآیند را اجرا می‌کند، اما وظایف را  اجرا نمی‌کند. در عوض، این وظایف توسط نقاط انتهایی انجام می‌شوند که می‌توانند افراد، سیستم‌های نرم‌افزاری یا دستگاه‌های فیزیکی باشند.

بسیاری از سازمان‌ها دارای فرآیندهای پیچیده‌ای هستند که شامل مجموعه متنوعی از نقاط انتهایی می‌شود. بر اساس گزارش وضعیت Process Orchestration 2024، 60 درصد از تصمیم‌گیرندگان IT و رهبران کسب‌وکار اعلام کرده‌اند که برای خودکارسازی و اتوماسیون سازمانشان،  بیش از 26 سیستم در محیط سازمانشان مستقر است. این سازمان‌ها معمولاً با سیستم‌های موروثی، ابزارهای هوش مصنوعی، سایر ابزارهای خودکارسازی و اتوماسیون، میکروسرویس‌ها و وظایفی که صرفا توسط دانش‌ورزان قابل انجام است، سر و کار دارند. اما این سازمان‌ها،  برای خودکارسازی و اتوماسیون فرآیندهای کسب‌وکار خود، نیاز به یکپارچگی سیستم‌های ناهمگون و وظایف انسانی دارند.
هرچقدر این نقاط انتهایی متنوع‌تر باشند، نیاز شما به نرم‌افزاری قدرتمند برای Process Orchestration بیشتر خواهد بود. این نرم‌افزار بایستی قادر به یکپارچه‌سازی سریع و انعطاف‌پذیر این نقاط انتهایی باشد. به عنوان مثال، افراد ممکن است
پیچیدگی فرآیند
برای اجرای یک فرآیند، باید اجرای وظایف آن را هماهنگ (coordination) و منسجم کنید. این هماهنگی بر اساس یک منطق مشخص انجام می‌شود، منطقی که در دنیای واقعی به ندرت یک توالی ساده از مراحل است. منطق فرآیند معمولاً بسیار پیچیده‌ است و نیاز به توصیف با الگوهای پیشرفته گردش کار دارد. به عبارت دیگر، گاهی اوقات خود فرآیندها باید از یک منطق پیچیده پیروی کنند. به عنوان مثال ممکن است چندین مرحله به صورت موازی اجرا شوند یا ممکن است یک فرآیند پس از گذشت زمان معینی نیاز به Escalation داشته باشد. ممکن است، بسیاری از تیم‌ها فناوری‌هایی در اختیار داشته باشند که توانایی پشتیبانی از فرآیندهای پیچیده را ندارند، که این موضوع منجر به ایجاد راه‌حل‌های ناکارآمد و بدهی فنی می‌شود. یا ممکن است این فناوری‌های قابلیت ارائه یک دید کامل و شفاف از عملکرد فرایندها به تیم نداشته باشند.
اما Process Orchestration می‌تواند:
•ذینفعان را از نظر اهداف و انتظارات هم‌جهت کند.
•پیچیدگی فرآیندها را کاهش داده یا آن‌ها را مدیریت کند.
•خودکارسازی و اتوماسیون را در مقیاس سازمان گسترش دهد.
هم‌زمان، دید شفافی از فرآیندها به تیم‌ها ارائه دهد تا بتوانند بهبود مستمر را پیش ببرند.

مواجهه با پیچیدگی فرآیندها شامل دو چالش اصلی است:

1. هماهنگی بین فناوری اطلاعات و کسب‌وکار:
طراحی، اجرا و بهبود فرآیندهای سرتاسری پیچیده، نیازمند همکاری میان ذینفعان فنی و غیر فنی است.
ایده‌آل این است که این هماهنگی در مراحل برنامه‌ریزی و طراحی فرآیند اتفاق بیفتد. هماهنگی تضمین می‌کند که سیلوی ارتباطی وجود نداشته باشد و هر ذی‌نفع درک روشنی از اهداف کلان کسب‌وکار حاصل از اجرای هر فرآیند و نحوه عملکرد آن در دنیای واقعی دارد.

2. مقیاس‌پذیری و تاب‌آوری:
اجرای فرآیندها در نقاط انتهایی، بایستی به صورت قابل‌اتکا و مقیاس‌پذیر انجام شود.
به عنوان مثال، یک فروشنده تجارت الکترونیک ممکن است با افزایش و جهش ناگهانی سفارش‌ها روبه‌رو شود. سفارش‌هایی که نیازمند پردازش در سیستم‌ها و افراد مختلف است. در چنین شرایطی، یک orchestrator بایستی قادر باشد این افزایش را مدیریت کنید به نحوی که تجربه مشتری خدشه‌دار نگردد.

چگونه چالش‌های معمول خودکارسازی و اتوماسیون را با استفاد از Process Orchestration حل کنیم؟

همانطور که پیش‌ترصحبت شد، غالب مشکلات خودکارسازی و اتوماسیون به سه دسته قابل تقسیم است. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به روشی که Process Orchestration این چالش‌ها را حل می‌کند.

1- فرایندهای سرتاسری ناکارامد

به دلیل اینکه جزیره‌های خودکار شده با یکدیگر یکپارچه نشده‌اند بنابراین فرایندهای سرتاسری به صورت کامل، خودکار و اتوماتیک نشده‌اند.

اتوماسیون سرتاسری ناکارامد
حل مشکل اتوماسیون سرتاسری ناکارامد، با هم‌راستاسازی میان ذی‌نفعان فناوری اطلاعات (IT) و ذی‌نفعان کسب‌وکار آغاز می‌شود. برنامه‌ریزی و طراحی فرآیندها با استفاده از استانداردهای صنعتی ساده و قابل‌فهم می‌تواند تیم‌ها را از همان ابتدا در مسیر درست قرار دهد. سپس با Process Orchestration در نقاط انتهایی، می‌توان شکاف‌هایی که ناشی از تنوع نقاط انتهایی و پیچیدگی فرآیندها هستند را برطرف کرد.
هم‌راستاسازی میان IT و کسب‌وکار
استانداردهای BPMN و DMN به تیم‌ها کمک می‌کنند تا فرآیندهای کسب‌وکار و تصمیم‌گیری‌های خودکار را مدل‌سازی و اجرا کنند. این استانداردها با ارائه یک زبان مشترک، متخصصان IT و کسب‌وکار را هم‌راستا می‌سازند. مدل‌های فرآیند BPMN و جداول DMN به‌سادگی قابل‌فهم هستند، مستقیماً توسط پلتفرم‌های Process Orchestration اجرا می‌شوند، و به تمام ذی‌نفعان کمک می‌کنند تا یک درک مشترک از نحوه عملکرد فرآیندها از ابتدا تا انتها داشته باشند.
هم‌راستا شدن بر سر استانداردهای مشترک، به تیم‌ها امکان می‌دهد که به شکل موثرتری همکاری و ارتباط برقرار کنند. درکی متقابل از BPMN و DMN می‌تواند ما را مطمئن کند که فرآیند خودکار شده منطبق با نیازهای کسب‌وکار است. این هم‌راستایی نه تنها دوباره‌کاری و تلاش‌های جاری (و آینده) را کاهش می‌دهد، بلکه کمک می‌کند تا فرایند به اهداف کسب‌وکار مربوطه، دست یابد.
اغلب، دانستن اینکه از کجا شروع کنیم به سادگی انتخاب یک پروژه کوچک پایلوت به عنوان اثبات مفهوم (PoC) است که می‌تواند ارزش هماهنگ‌سازی فرآیندهای سرتاسری را به ذی‌نفعان کلیدی سازمان، معرفی کند. این کار با یک گروه کوچک از توسعه‌دهندگانی آغاز می‌شود که مسئولیت اجرای PoC را بر عهده دارند. بنابراین بایستی، پروژه‌ای را انتخاب کنید که بتوان در حداکثر مدت زمان یک ماه تکمیل کرد و تأثیر مثبتی بر یک فرآیند داخلی، در کانون توجه و با اهمیت بالا یا بر تجربه مشتری داشته باشد.
با استفاده از یک پلتفرم هماهنگ‌ساز، تیم‌های کسب‌وکار و IT می‌توانند از طریق یک مدل‌ساز بصری و شهودی که مقید به استانداردهای BPMN است، همکاری کنند. مدل‌سازی با این پلتفرم‌ها، زمان لازم برای توسعه و نگهداری فرآیندهای واقعی کسب‌وکار را کاهش می‌دهد. بنابراین کسب‌وکار شما می‌تواند بدون تأخیرهای پرهزینه، سریع‌تر به تغییرات واکنش نشان داده و با آن‌ها سازگار شود.
Process Orchestration میان نقاط انتهایی
بیشتر سازمان‌ها برای اجرای فرآیندهای اصلی کسب‌وکار خود از صدها یا حتی هزاران نرم‌افزار آماده و تیپ یا سفارشی استفاده می‌کنند. یک پلتفرم هماهنگ‌کننده، هم وظایف خودکار و هم وظایف دستی را در میان فرآیندهای سرتاسری هماهنگ می‌کند، فارغ از تعداد افراد، سیستم‌ها یا دستگاه‌هایی که در فرایند درگیر بوده و نقشی بر عهده دارند.
یک پلتفرم هماهنگ‌ساز قادر است تمامی نقاط انتهایی را به صورت سرتاسری هم‌ساز نماید، از جمله:
• سیستم‌های قدیمی
• میکروسرویس‌ها
• ربات‌های RPA
• APIها
• ابزارهای AI/ML
• دستگاه‌های IoT
• و حتی وظایف دستی.
این جریان‌های فرآیندی بر اساس مدل‌هایی است که در BPMN طراحی می‌کنید و امکان واکنش به رویدادها و مدیریت منطق پیچیده فرآیندهای کسب‌وکار را فراهم می‌کند.

2- فقدان فهم جامع از فرایند سرتاسری

شفافیت فرایندهای سرتاسری، کامل نبوده و پایش شاخص‌های کلیدی ناممکن یا بسیار سخت است.
در صورت عدم پشتیبانی از الگوهای گردش کار پیچیده در ابزار orchestration، توسعه‌دهندگان فرایند ناچار به دور زدن سیستم و پیاده‌سازی فرایندهای پیچیده با روش‌های زمان‌بر و پر هزینه خواهند بود. این راه‌حل‌های دم دستی و ناپایدار، منجر به کاهش شفافیت در سطح فرایند سرتاسری شده، رفع مشکلات را زمان‌بر کرده و نگهداری فرایندها را بسیار گران می‌کند. یک پلتفرم هماهنگ‌ساز، دیدی جامع از فرآیندهای سرتاسری فراهم می‌کند (نه صرفا وظایفی که یک ابزار خاص اجرا می‌کند) و یک نمای 360 درجه از داده‌های اجرایی فرآیند ارائه می‌دهد. این رویکرد، اطلاعاتی مانند وضعیت فرآیند و مشکلات را به‌طور مستقیم روی همان مدلی که در فاز طراحی استفاده شده، نمایش می‌دهد. این ویژگی، تفسیر اطلاعات فرآیندهای در حال اجرا را آسان‌تر می‌کند و به بهبود فرآیندها سرعت می‌بخشد.
بهینه‌سازی و بهبود مستمر فرآیندها
رویکرد مدل واحد (One Model Approach) می‌تواند به شما کمک کند گلوگاه‌ها و سایر نقاطی را که سازمانتان نیازمند اقدام برای بهبود است، شناسایی کنید. با این روش، کاربران کسب‌وکار و فناوری اطلاعات می‌توانند در کل چرخه عمر فرآیند مشارکت داشته باشند، نه اینکه صرفاً به مرحله طراحی محدود شوند. این رویکرد همچنین به اشتراک‌گذاری اطلاعات میان سازمان‌ها و ارائه گزارش به نهادهای نظارتی را ساده‌تر می‌کند. پلتفرم هماهنگ‌ساز امکاناتی را برای مشاهده نقشه‌های حرارتی (Heat Maps) فراهم می‌کند که عملکرد فرآیند و گلوگاه‌ها را به‌صورت بصری نمایش می‌دهد. گزارش‌دهی قدرتمند، داشبوردهای پیشرفته، و قابلیت‌های فیلتر کردن داده به تیم‌های فناوری اطلاعات و ذی‌نفعان کسب‌وکار کمک می‌کند تا مهم‌ترین داده‌ها را مشاهده کنند. علاوه بر این، امکان شخصی‌سازی هشدارها فراهم است تا ذی‌نفعان بتوانند در لحظه از وضعیت فرآیندها آگاه شوند. با ترکیب الگوریتم‌های یادگیری ماشین (ML) و داده‌های اجرایی فرآیند، می‌توانید به فهم کاملی دست یابید که عملیات را روان‌تر کرده، هزینه‌ها را کاهش داده و تجربه مشتری را بهبود می‌بخشند. استفاده از مجموعه داده آماده برای یادگیری ماشین که قبلاً سازمان‌دهی و پیش‌پردازش شده است، زمان صرف‌شده برای پاک‌سازی و آماده‌سازی داده‌ها را به‌طور چشمگیری کاهش می‌دهد و امکان تجزیه‌وتحلیل سریع‌تر داده‌ها را فراهم می‌کند.
با این داده‌ها، تحلیل‌گران کسب‌وکار و دانشمندان داده می‌توانند:
1.مدل‌های جدید یا ارتقا مدل‌های موجود را بدون پیچیدگی اضافی فراگیرند.
2.الگوها و روندها را شناسایی کنند .
3.نتایج نمونه فرآیندهای آتی را پیش‌بینی و بهینه‌سازی کنند تا مطمئن شوند سازمان از آمادگی کامل جهت بهره‌برداری از فرصت‌های پیش‌رو برخوردار است.

3- فقدان انعطاف‌پذیری

تغییر فرایندهای سرتاسری کار بسیار دشواری است. چرا که گاهی ایجاد یک تغییر در فرایند نیازمند ایجاد تغییر در سیستم‌های مختلف باشد. یا فقدان انعطاف‌پذیری لازم، در ابزارهای موجود در سازمان، مقیاس‌پذیری و تسری خودکارسازی صورت پذیرفته به سایر بخش‌های سازمان را مختل نماید.
مشکلات انعطاف‌پذیری و مقیاس‌پذیری اغلب از پلتفرم‌های خودکارسازی صلب با معماری بسته (Monolithic Automation Platforms) و حتی برخی از ابزارهای خودکارسازی فرآیند ناشی می‌شوند. این راه‌حل‌ها معمولاً به‌عنوان یک مجموعه ابزار یا اجزای tightly integrated ارائه می‌شوند که امکان جداسازی آن‌ها وجود ندارد. مالکان چنین سیستم‌هایی مدعی هستند که تمامی نیازهای کسب‌وکار با امکانات این سیستم‌ها قابل پیاده‌سازی است. اما در واقعیت:
•معماری بسته آن‌ها سازمان را به محصول همان فروشنده وابسته می‌کند.
•مدیریت تغییرات را دشوارتر می‌کند.
•و ادغام با سایر سیستم‌های فناوری اطلاعات را با چالش مواجه می‌کند.

سخن پایانی

با استفاده از Process Orchestration شما قادر خواهید بود وظایف را در میان افراد، سیستم‌ها و دستگاه‌ها هماهنگ کنید. به این ترتیب سیلوها را حذف و به اهداف کسب‌وکار نائل شوید.  به عبارت دیگر، Process Orchestration بخشی از یک رویکرد جامع برای اتوماسیون سازمانی است. این فناوری به‌تنهایی کافی نیست، اما در کنار ابزارهای دیگر، می‌تواند این اطمینان را به ما بدهد که فرآیندهای پیچیده به‌صورت یکپارچه و کارآمد اجرا شوند.

سوالی دارید از ما بپرسید
تلفن: 89326444-021

آنچه در این مقاله میخوانید